رمانهای تلماسه فرانک هربرت به شدت تحت تأثیر فرهنگهای خاورمیانه و اسلامی قرار گرفته است. او با اسلام به عنوان بخشی طبیعی از میراث بشری برخورد کرد و آن را بخشی طبیعی از آینده میدانست.
به گزارش ایسنا به نقل از سی بی سی، کتاب کلاسیک برجسته فرانک هربرت از زمان انتشار آن در سال 1965 پایه اصلی داستان علمی تخیلی «تلماسه» بوده است.
داستانی که هزاران سال در آینده بشریت روایت میشود، داستانی حماسی در مقیاس کهکشانی پر از خانههای اشرافی متخاصم، برگزیدگان مسیحایی و مادهای مرموز به نام Spice را روایت میکند که میتواند قدرتهای عرفانی ببخشد.
رمان اصلی مجموعهای بلند در دنیای «تلماسه» و همچنین چندین اقتباس از جمله فیلمی جدید به کارگردانی دنیس ویلنوو و با بازی تیموتی شَلِمِی ایجاد کرد.
شَلِمِی نقش شخصیت اصلی «پل آتریدس» را بازی میکند که نام او اشارهای به خانه اساطیری یونانی آترئوس است.
اما علی کرجو راوری میگوید برخی از خوانندگان ممکن است تعجب کنند که این کتاب همچنین حاوی اشارات فراوانی به فرهنگ خاورمیانه و اسلامی است.
کرجو-راوری، استادیار مطالعات اسلامی در دانشگاه باکنل در لویسبورگ، با پیتر آرمسترانگ، مجری روز ششم، در مورد ارتباط بین «تلماسه» و خاورمیانه و اینکه چرا هربرت در نوشتههای خود از این سنتها استفاده کرده است، صحبت کرد.
بخشی از گفتگوی آنها را در ادامه میخوانید.
نمونههایی از چگونگی ظهور اسلام در کتابهای تلماسه فرانک هربرت چیست؟
اسلام در سراسر کتابها بسیار فراگیر است، و این چیزی است که همیشه مورد توجه ویراستاران او و همچنین مخاطبان بوده است. بدیهی است که آشکارترین مکان، خود مردم فرمن هستند، که به نظر میرسد به نوعی از بادیه نشینان، توسط بسیاری از مردمان بومی شمال آفریقا و خاورمیانه الهام گرفتهاند.
اما اگر از لحاظ زبانی به آن نگاه کنید، و اگر به نوعی نگاه کنید که او چگونه دین را در این مکان در بیش از 20000 سال آینده توصیف میکند، اسلام اساساً بخشی از شیوه بیان همه چیز است بدون اینکه اسلام امروزی باشد. اما به وضوح حضور و نفوذ آن در همه جا وجود دارد و خود هربرت در واقع در این مورد بسیار پیشرو بود.
در داستانهای علمی تخیلی، گاهی اوقات با این فرض پیش میروید که چیزی وجود خواهد داشت که نمیفهمید و فقط آن را پذیرفتهاید و از آن عبور میکنید و در حین رفتن آن را جذب میکنید. شما حتی متوجه نمیشوید که این چیزها را انتخاب میکنید. برای کسی که به زبانهای عربی یا فارسی یا ترکی و یا فقط به فرهنگ، بهطور کلی، به خوبی مسلط نیست، این ارجاعات چقدر واضح است؟
میدانید، من این فرصت را داشتهام که بسیاری از یادداشتهای [هربرت]، بسیاری از نامههای او به ویراستارانش، بسیاری از نامههای هوادارانش و تقریباً همه ویراستاران آن را مرور کنم. بنابراین وقتی از دین صحبت میکند، منظورم این است که از کلمه اسلام استفاده میکند. اما البته، همانطور که گفتم، هربرت از نظر نویسندگان علمی تخیلی جالب است، زیرا او یکی از پیچیدهترین افراد در مورد اندیشیدن به دین است.
بدیهی است که هیچ یک از ادیان [در دون] ادیان امروزی نیستند. اما درست مانند چگونگی توسعه زبانها در طول زمان، او دین را مانند زبانها در حال تغییر میبیند. اما اگر کتابها را بخوانید و بدانید، حداقلها را در مورد اسلام یا جهان عرب یا اسلام میدانید، به آن خواهید رسید.
این کتابها در سال 1965 نوشته شدهاند. فرانک هربرت یک آمریکایی سفیدپوست است. آیا ما میدانیم که چرا او این ارجاعات خاص را در کتابهایش گنجانده است؟
یکی از چیزهایی که در تحقیقاتم متوجه شدم این بود که، حتی در دهه 1960، به دلیل استعمار بریتانیا، زبان انگلیسی با جهان اسلام بسیار در هم آمیخته بود، زیرا جهان قبلاً کاملاً جهانی شده بود. هربرت مدام میگفت که دوستان عرب دارد. او گفت که دوستان سامی دارد، که من مطمئن نیستم منظورش از آن چیست و آیا به او کمک کردند.
من هم به این فکر میکردم که چرا اینقدر تعجب کردیم؟ جهان در واقع از قبل بسیار به هم مرتبط بود. بنابراین او فقط با دانستن زبان انگلیسی و فرانسه و داشتن این دوستان توانست عمیقاً به تاریخ اسلام و جهان اسلام بپیوندد.
شما اشاره کردید که برخی از مخاطبان آن را به نوعی اشتباه برداشت میکنند، اما ویراستاران او مطمئناً آن را درست دریافت کردند.
یکی از مخاطبان گفت: “شما باید به ما توضیح دهید که چرا این همه طعم مسلمانی وجود دارد” به قول ویراستار. فکر کنم ویراستار دیگری هم گفته بود این همه اسلام چه خبر است؟
البته بخشی از آن اصرار بر استفاده از زبان بود، استفاده از کلمات بیگانه و نه فقط عربی. او از بسیاری از زبانهای مختلف استفاده میکند … و او در استفاده از زبان برای نشان دادن این که شما [در زمان حال] نیستید، بسیار مصمم بود. همچنین واقعاً به آفرینش آهسته و آزمایش انواع مختلف روایات و انواع مختلف ساختار جمله اعتقاد داشت تا سرعت کمتری نسبت به معمول در داستانهای علمی تخیلی در آن زمان ارائه دهد.
بنابراین بسیاری از مردم، احساس میکردند که داستان طولانی شده و بیش از حد خارجی است. ویراستاران او در نهایت دقیقاً مانند “واژه نامه بسازید” بودند. بنابراین او یک واژه نامه درست کرد.
در فرهنگ مدرن آمریکای شمالی، هنوز در مورد خاورمیانه نوعی جهل و ترس وجود دارد. آیا استفاده فرانک هربرت از این ارجاعات، به طور کلی، مثبت بود یا منفی یا فقط به نوعی خنثی در این واقعیت بود که آنها فقط حضور داشتند؟
من آن را نه مثبت و نه منفی میکنم، و فکر میکنم این چیزی است که در مورد او جالب است. او با اسلام به عنوان بخشی طبیعی از میراث بشری برخورد کرد. او اسلام را بخشی طبیعی از آینده میدانست.
این نوع از اسلام به عنوان تازه وارد دائمی و ابدی وجود دارد که به نوعی خارج از زمان است. اما هر چه بیشتر مطالعه کنید، مثلاً تاریخ اسلام در آمریکا، که به نظر من این متن با تاریخ اسلام در آمریکا آمیخته است، میبینید که مسلمانان همیشه آنجا بودهاند. مسلمانان همیشه بخشی از داستان بوده و هستند.
فکر میکنید نویسندگان علمی تخیلی مدرن چه چیزی میتوانند از روشهایی که فرانک هربرت به آنها تکیه میکرد و این فرهنگها را که بسیار درباره آنها آموخته بود، توصیف میکرد، به شیوهای که نویسندگان مدرن امروز نوشتهها را به کار میگیرند؟
در حال حاضر نویسندگان علمی تخیلی واقعا خوبی وجود دارند که فکر میکنم حتی فراتر از هربرت هستند. اما من یک دوره مذهبی و علمی تخیلی و فانتزی تدریس میکنم. بخشی از دوره دارای این مؤلفه نویسندگی خلاق است، جایی که ما سخنرانی فرانک هربرت را خواندیم که در آن به نویسندگان مشتاق داستانهای علمی تخیلی گفته بود که دیگر به همان پارادایمهای اسطورهای و به زمان فکر نکنند. نه تنها باید چیزهایی را از اسطورههای جهان بگیریم، بلکه ساختار نحوه برخورد با زمان و مکان را نیز زیر سوال ببریم.
و فکر میکنم این چیزی بود که در مورد او برای من بسیار هیجانانگیز بود. او فقط از کلمات بیگانه استفاده نمیکند تا داستانی منحصر به فرد وسترن را به تصویر بکشد. او بسیار مصمم بود که واقعاً یک دیدگاه گسترده انسانی را نسبت به تمام اسطورههای جهان، در مورد داستان سرایی، برای بیان یک داستان گسترده انسانی داشته باشد و با این کار، او با شکستن برخی از اسطورههای پیشین بسیار راحت بود.
انتهای پیام/