آیا تا به حال در مورد مردی که به ستارهها فضاپیما میفرستد، ماشینهایی میسازد که سوختشان آفتاب است و تونلهایی در زیر شهرها حفر میکند، فکر کرده اید؟ این مرد ایلان ماسک است! نامی که این روزها دائما توسط غولهای فناوری و سازندگان میم زمزمه میشود. اما واقعا او کیست؟
آیا او یک ابرقهرمان است که با ایدههای جسورانه خود فردای روشنتری میسازد؟ یا یک مرد جسور که با آتش بازی میکند و همه را به خطر میاندازد؟ بیایید کمی درباره او بخوانیم و با رویاهای بزرگ و اشتباهات بزرگتر او آشنا شویم. ما مرد پشت نقاب ایلان ماسک را میشناسیم، مسیر او را درک میکنیم و به این سوال پاسخ میدهیم که: ایلان ماسک دوست است یا دشمن؟
آپارتاید، کودکی سخت و شکست تجاری
ایلان ماسک در سال ۱۹۷۱ در آفریقای
جنوبی به دنیا آمد. در آن دوران، آپارتاید باعث شده بود که جمعیت آفریقا جنوبی در
جنگ و درگیری با یکدیگر باشند. ماسک هم در همین دوران، میان تفاوتهای نژادی قرار
داشت. در دوران مدرسه، او چندین بار مورد آزار، اذیت و کتککاری قرار گرفت.
با این حال، او از کودکی عاشق ساخت و
خلق چیزهای جدید بود. او علاقه خاصی به کدنویسی داشت. برنامهنویسی را به صورت
خودآموز یاد گرفت. در ۱۲ سالگی هم برای یک بازی ویدئویی کد نوشت. این بازی Blastar نام داشت. بعدها او این بازی را با قیمت ۵۰۰
دلار به مجله Pc and
Office Technology
فروخت.
زندگی دانشجویی پرچالش
ایلان ماسک در دوران دانشجویی هم شرایط
سختی داشت. در سال ۱۹۸۹ پیش از تولد ۱۸ سالگی خود، یک کلوپ شبانه را راهاندازی
کرد که درآمدی کسب کند. او آفریقا را ترک کرد و به کانادا رفت. از طریق کانادا
وارد دانشگاه پنسیلوانیا شد و مدرک کارشناسی خود را در فیزیک گرفت. سپس مدرک
اقتصاد را از مدرسه وارتون دریافت کرد. او با دوست خود آدیو رسی یک خانه را اجاره
کردند و با پذیرایی از جوانان درآمد کسب میکردند. البته ماسک علاقهای به جشن و
مهمانی نداشت و زندگی خود را حول محور بازیهای ویدئویی ساخته بود.
در کانادا ماسک مجبور بود که کارهای
فیزیکی سخت انجام دهد. چوببری یکی از کارهای او بود و ساعتی ۱۸ دلار به خاطر آن
دریافت میکرد. تلاش او جواب داد و یک فرصت کارآموزی در یک بانک به دست آورد. اما
به خاطر استفاده از ماشین قهوهساز مدیران بانک از کار اخراج شد.
اوضاع اما سخت و طاقتفرسا بود. او
مجبور بود که با روزی کمتر از یک دلار زندگی کند. یک دلار را هم خرج غذا میکرد. او
به این دوران زندگی خود، آزمایش اجباری میگوید. ایلان ماسک میگوید که برای
جلوگیری از تهوع و خرابی حال، همیشه به نودلهای خود فلفل قرمز میزده تا طعم آن
بهتر شود و به سلامتش کمک کند.
بنیانگذاری Zip2 و PayPal
در سال ۱۹۹۵ ماسک به دانشگاه استنفورد
رفت تا مدرک پیاچدی خود را در رشته فیزیک کسب کند. اما تنها دو روز گذشته بود که
از دانشگاه خارج شد. او باور داشت که اینترنت پتانسیل بیشتری برای او دارد و او از
طریق اینترنت میتواند خیلی چیزها را تغییر دهد. او و برادرش استارتاپ Zip2 را راهاندازی کردند. شرکتی که نقشه و
مسیریابی را بری روزنامههای آنلاین طراحی میکرد.
در سال ۱۹۹۹ او این شرکت را به قیمت ۳۰۷
میلیون دلار فروخت. همان زمان ماسک X.com را راهاندازی
کرد. یک شرکت پرداخت و تراکنش جهانی که پس از آن با شرکت Confinity ترکیب شد و نام آن تبدیل به PayPal شد.
دیدگاهی برای تغییر جهان و بشریت
ماسک با مجموعه داستانهای «راهنمای
مسافران مجانی کهکشان» آشنا شد. این مجموعه داستان در مورد مردی است که به خاطر
نابود زمین مجبور به سفر بین کهکشانی است. او تحت تاثیر این داستان قرار گرفته بود
و قصد داشت که بشریت را نجات دهد. توجه او به راکتهای فضایی جلب شد. به گفته او
قیمت راکتها به شکل عجیبی بالا است و شرکت تازهای با نام SpaceX راهاندازی کرد که راکت خود را بسازد.
پیدا کردن سرمایهگذار در ابتدا کاری
پیچیده و غیرممکن بود. به همین خاطر ایلان ماسک تمامی سرمایه خود را وارد شرکت
کرد. حالا این شرکت اولین شرکت خصوصی و تجاری است که موفق شده یک فضاپیما را از
مدار زمین به زمین بازگرداند.
چند سال بود ماسک، شرکت Tesla را بنیانگذاری کرد. یک شرکت که در زمینه
طراحی و تولید خودروهای برقی فعالیت دارد. سپس به سراغ SolarCity رفت. این شرکت هم در زمینه تامین نیازهای
برقی خورشیدی مردم فعالیت میکند. هدف او پشت راهاندازی این دو شرکت مبارزه با
گرما زمین و استفاده از نیروی انرژی تجدیدپذیر بود.
سختیها و شکستهایی که ماسک تحمل کرد
هنگامی که Zip2 راهاندازی شد، این شرکت نمیتوانست مشتری
تازهای جذب کرد. ماسک میگوید ساختار ذهن او شبیه یک سامورایی است. ترجیح میدهد
که خودکشی کند تا اینکه شرکت او شکست بخورد. او این رفتار را کنار نگذاشت و همین
باعث شد که او تبدیل به یک کارآفرین موفق شود.
دو شرکت فعلی او یعنی SpaceX و Tesla
هم زمانی در لبه پرتگاه بودند. اولین تست خودرو الکتریکی شرکت او با مشکلات فنی
فراوانی مواجه شد. تست موشک او هم برای سه بار با شکست روبرو شد و بار چهارم
بالاخره کار کرد. در این دوران، او به عنوان مدیر شرکت Tesla یک دور سرمایه اضطراری جمعآوری میکند و
دور چهارم تست موشک هم موفقیتآمیز است و ماسک یک قرارداد ۱.۶ میلیارد دلاری با
ناسا منعقد میکند.
در طول ساختن این تجارت بزرگ، ماسک
چندین بار با حساب خالی مواجه شود و مجبور بود که از دوستان خود وام بگیرد. ماسک
آخرین پول خود یعنی ۳۵ میلیون دلار را در Tesla
سرمایهگذاری کرد و سهام خود را کنترل کرد. خوشبختانه در سال ۲۰۱۰ این شرکت وارد
بازار سهام شد و حالا ارزش ۳۳.۴ میلیارد دلاری دارد.
برنامههای فعلی ایلان ماسک
ماسک ایده تازه هایپرلوپ را داده تا با
ترافیک بزرگراهها مبارزه کند. هایپرلوپ یک نوع جدید از حمل و نقل است. این وسیله
نقلیه داخل یک تیوب حرکت خواهد کرد و مسافران را با سرعت ۱۲۰۰ کیلومتر در ساعت
منتقل میکند. این محصول کاملا از انرژیهای تجدیدپذیر استفاده میکند.
همچنین ماسک میخواهد که در مریخ کلونی
بسازد. ماسک باور دارد که میتوانیم مریخ را شبیه به زمین کنیم. سیارهای که مناسب
زندگی انسان باشد. به همین خاطر او پیشنهاد داده که با استفاده از سلاحهای هستهای
در دو قطب سیاره، دو خورشید نزدیک مریخ ایجاد کنیم.
چند حقیقت انگیزشی در مورد ایلان ماسک
ماسک بیش از اندازه کار میکند. بین
شرکتهای خود، او هفتهای ۸۰ تا ۱۰۰ ساعت مشغول به کار است. روزانه ۱۸ ساعت مشغول
به کار است و حتی زمان برای صرف ناهار ندارد. او روزانه ۶ ساعت میخوابد. حتی به
مدت سه ماه در دفتر خود خوابید.
از سن ۷ سالگی او روزانه ۱۰ ساعت مشغول
به مطالعه بود. او حتی دایرهالمعارف بریتانیکا را کاملا مطالعه کرده است. او هر
روز خود را بیشتر به چالش میکند و اطرافیان خود را هم با خود همراه میکند. او
مانند یک ماشین است و شاید همین باعث موفقیت او شده.
او بین دسته کمی از کارآفرینها است که نگران درآمد و سود نیست. هدف اصلی او بشریت است. او میخواهد که میزان تغییرات اقلیمی را کاهش دهد و مصرف انرژی انسان را تجدیدپذیر کند.
جمعبندی
بالاخره ایلان ماسک که بود؟ مرد موشکی؟ یک کاراکتر بدرد بخور میمها؟ شاید کمی از هر دو! او یک رویاپرداز است که آینده های جسورانهای را در سرش میپروراند. برای من، او یادآور این موضوع است: متفاوت بودن، تعقیب رویاهای دیوانه وار اشکالی ندارد، حتی اگر به جای پرواز، یک تونل حفر کنی.
او ما را به حرف زدن درباره خود و ایدههایش وا میدارد و ما را همین طور در تعجب نگه میدارد. و چه کسی می داند، شاید این مهمترین بخش شخصیت و توانایی او است. حالا نوبت شماست که به دنبال ستارههای خودتان بروید، چیزی عالی بسازید، و فراموش نکنید که در طول مسیر از آن لذت ببرید؛ مسیری که ایلان هم آنرا تایید میکند.
منبع : واگویه